تغییر منو
Toggle preferences menu
تغییر منوی شخصی
به سامانه وارد نشده‌اید
Your IP address will be publicly visible if you make any edits.

علم حضوری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی معرفت
خط ۱۴: خط ۱۴:
==اقسام علم حضوری==
==اقسام علم حضوری==
علم حضوری گونه‌های مختلفی دارد<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۷</ref> که مهمترین آن عبارتند از:  
علم حضوری گونه‌های مختلفی دارد<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۷</ref> که مهمترین آن عبارتند از:  
1. علم به خود: هر کسی وجود خود را در آگاهی خویش می‌یابد و برای شناخت خود به مفهومی نیاز ندارد، زیرا خودش نزد خودش حاضر است.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
# علم به خود: هر کسی وجود خود را در آگاهی خویش می‌یابد و برای شناخت خود به مفهومی نیاز ندارد، زیرا خودش نزد خودش حاضر است.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
2. علم به حالات درونی: حالات درونی انسان، مانند شادی، غم، امید، لذت و ترس، بدون واسطۀ مفاهیم در درون او پدید می‌آید و انسان‌ها آن را درک می‌کنند.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref> این امور، مانند علم، محبت، ترس، تفکر و اراده، فاقد امتداد و تقسیم‌پذیری حقیقی هستند و مجرد محسوب می‌شوند؛<ref>انسان‌شناسی، ص۳۹</ref>
# علم به حالات درونی: حالات درونی انسان، مانند شادی، غم، امید، لذت و ترس، بدون واسطۀ مفاهیم در درون او پدید می‌آید و انسان‌ها آن را درک می‌کنند.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref> این امور، مانند علم، محبت، ترس، تفکر و اراده، فاقد امتداد و تقسیم‌پذیری حقیقی هستند و مجرد محسوب می‌شوند؛<ref>انسان‌شناسی، ص۳۹</ref>
3. علم به افعال درونی و جوانحی: برخی افعال انسان، مانند اراده، حکم، تفکر و توجه، در درون او رخ می‌دهد و علم به آنها نیز بدون واسطه است؛<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref> مانند درک حضوری مفهوم «من» در حال فکر کردن.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
# علم به افعال درونی و جوانحی: برخی افعال انسان، مانند اراده، حکم، تفکر و توجه، در درون او رخ می‌دهد و علم به آنها نیز بدون واسطه است؛<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref> مانند درک حضوری مفهوم «من» در حال فکر کردن.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
4. علم علت هستی‌بخش به معلول خود: به‌دلیل ارتباط وجودی معلول با علت هستی‌بخش خود، حضور مبدأ هستی در معلول بدون هیچ واسطه‌ای است؛ بدین جهت، علم علت هستی‌بخش به معلول خود، حضوری است.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
# علم علت هستی‌بخش به معلول خود: به‌دلیل ارتباط وجودی معلول با علت هستی‌بخش خود، حضور مبدأ هستی در معلول بدون هیچ واسطه‌ای است؛ بدین جهت، علم علت هستی‌بخش به معلول خود، حضوری است.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
5. علم معلول به مبدأ هستی خود: از آنجا که معلول نزد مبدأ هستی خود حاضر است، در صورتی که دارای شرایط لازم باشد، مبدأ هستی خود را با علم حضوری و بی‌واسطه می‌یابد..<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
# علم معلول به مبدأ هستی خود: از آنجا که معلول نزد مبدأ هستی خود حاضر است، در صورتی که دارای شرایط لازم باشد، مبدأ هستی خود را با علم حضوری و بی‌واسطه می‌یابد..<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۸</ref>
6. علم به مفاهیم ذهنی خود: مفاهیمی را که در ذهن خود داریم، بدون واسطه می‌شناسیم؛<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۹</ref> مانند علم به تصویر یا مفهومی که از چهره دوست خود در ذهن داریم.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۹</ref>
# علم به مفاهیم ذهنی خود: مفاهیمی را که در ذهن خود داریم، بدون واسطه می‌شناسیم؛<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۹</ref> مانند علم به تصویر یا مفهومی که از چهره دوست خود در ذهن داریم.<ref>معرفت‌شناسی، ص۳۹</ref>


==ویژگی‌ها و اعتبار==
==ویژگی‌ها و اعتبار==

نسخهٔ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۱۸

علم حضوری (به انگلیسی: Presence Knowledge)، معرفت حضوری یا شهود، در برابر علم حصولی، از اصطلاحات دانش معرفت‌شناسی، به‌معنای آگاهی و شناخت بدون واسطۀ مفهوم است؛ یعنی عالِم بدون واسطه از وجود معلوم آگاه می‌شود. این آگاهی، همان معرفت به خوِد واقعیت معلوم است. مقصود از بی‌واسطه بودن شناخت در تعریف علم حضوری، این است که عالِم برای آگاه شدن از واقعیت معلوم، به چیزی جز حضور خود معلوم نزد خود نیاز ندارد؛ اگرچه ممکن است واسطه در پدید آمدن معلوم باشد، اما در آگاهی عالم از معلوم، واسطه‌ای نیست.

تعریف و ماهیت

علم حضوری، در برابر علم حصولی، نوعی از معرفت است که در آن، عین واقعیت در نزد عالِم حاضر می‌شود و مفهوم یا نقش‌نمایی در کار نیست.[۱] بر این اساس، فرض وجود خطا در علم حضوری، فرضی نامعقول و بی‌جهت است.[۲]. علم حضوری مراتب و سطوحی دارد[۳] و مراتب آن به مرتبۀ وجودی عالِم و معلوم، و نیز مرتبۀ توجه عالِم به معلوم بستگی دارد.[۴] حضور در علم حضوری، به‌معنای عرفی آن نیست؛ برای مثال، هنگامی که دو نفر یکدیگر را می‌بینند، معرفت آنان حضوری نیست، بلکه حصولی است و تنها تصویری با واسطه از معلوم نزد دیگری حاصل می‌شود.[۵]

تمایز با علم حصولی

عالمان مسلمان، معرفت را به دو گونه حضوری و حصولی تقسیم می‌کنند[۶] و بدین ترتیب، علم حضوری تفاوت‌های مهمی با علم حصولی دارد؛ از جمله: • علم حضوری معرفتی بدون واسطۀ مفهوم است،[۷] در حالی که علم حصولی با واسطۀ مفهوم انجام می‌شود.[۸] • در علم حضوری، همان واقعیت است که نزد عالم حاضر است، و هیچ واسطۀ مفهوم یا نقش‌نمایی در کار نیست،[۹] در حالی که در علم حصولی، به‌جای مواجهه با خود واقعیت و معلوم، اثری از آن در ذهن انعکاس می‌یابد که به آن مفهوم و صورت ذهنی گفته می‌شود.[۱۰] • علم حضوری خطاناپذیر است،[۱۱] اما علم حصولی خطاپذیر است.[۱۲]

اقسام علم حضوری

علم حضوری گونه‌های مختلفی دارد[۱۳] که مهمترین آن عبارتند از:

  1. علم به خود: هر کسی وجود خود را در آگاهی خویش می‌یابد و برای شناخت خود به مفهومی نیاز ندارد، زیرا خودش نزد خودش حاضر است.[۱۴]
  2. علم به حالات درونی: حالات درونی انسان، مانند شادی، غم، امید، لذت و ترس، بدون واسطۀ مفاهیم در درون او پدید می‌آید و انسان‌ها آن را درک می‌کنند.[۱۵] این امور، مانند علم، محبت، ترس، تفکر و اراده، فاقد امتداد و تقسیم‌پذیری حقیقی هستند و مجرد محسوب می‌شوند؛[۱۶]
  3. علم به افعال درونی و جوانحی: برخی افعال انسان، مانند اراده، حکم، تفکر و توجه، در درون او رخ می‌دهد و علم به آنها نیز بدون واسطه است؛[۱۷] مانند درک حضوری مفهوم «من» در حال فکر کردن.[۱۸]
  4. علم علت هستی‌بخش به معلول خود: به‌دلیل ارتباط وجودی معلول با علت هستی‌بخش خود، حضور مبدأ هستی در معلول بدون هیچ واسطه‌ای است؛ بدین جهت، علم علت هستی‌بخش به معلول خود، حضوری است.[۱۹]
  5. علم معلول به مبدأ هستی خود: از آنجا که معلول نزد مبدأ هستی خود حاضر است، در صورتی که دارای شرایط لازم باشد، مبدأ هستی خود را با علم حضوری و بی‌واسطه می‌یابد..[۲۰]
  6. علم به مفاهیم ذهنی خود: مفاهیمی را که در ذهن خود داریم، بدون واسطه می‌شناسیم؛[۲۱] مانند علم به تصویر یا مفهومی که از چهره دوست خود در ذهن داریم.[۲۲]

ویژگی‌ها و اعتبار

خطاناپذیری و اعتبار

علم حضوری، ارزش و اعتبار کامل معرفتی دارد (معرفت‌شناسی، صص۴۷، ۵۵) و خطاناپذیر است (معرفت‌شناسی، صص۸۵، ۹۸). بدین ترتیب، خطا در علم حضوری بی‌معناست (معرفت‌شناسی، ص۴۶)؛ زیرا خطا هنگامی رخ می‌دهد که علم با معلوم مطابقت نداشته باشد، در حالی که در علم حضوری، عین همان واقعیتِ معلوم نزد درک‌کننده حاضر است (معرفت‌شناسی، ص۴۷).

داشتن مراتب و سطوح

علم حضوری دارای مراتب است (معرفت‌شناسی، ص۴۰)؛ مانند نور که دارای شدت و ضعف، وضوح و خفا است (معرفت‌شناسی، ص۴۰). بدین ترتیب، هر چه عالِم در مرتبۀ وجودی بالاتری باشد، علم حضوری او روشن‌تر و واضح‌تر است (معرفت‌شناسی، ص۴۱).

همراهی با علم حصولی

علم حضوری، معمولاً همراه با علم حصولی است (معرفت‌شناسی، ص۳۹)، و عالِم، چیزی را که با علم حضوری می‌یابد، معمولاً با واسطۀ مفاهیم ذهنی نیز درک می‌کند (معرفت‌شناسی، ص۳۹). برای مثال، آگاهی از شادی خود، بدون واسطۀ مفهوم، علم حضوری است، اما آگاهی با واسطۀ مفهومی که ذهن از آن ساخته، علم حصولی است (معرفت‌شناسی، ص۴۰).

شرایط تحقق

اقسام علم حضوری، از جهت شرایط تحقق، با یکدیگر متفاوت‌اند (معرفت‌شناسی، ص۳۹): • همیشگی: برخی از اقسام علم حضوری به شرایط خاصی نیاز ندارند و همواره همراه عالِم هستند؛ مانند علم حضوری به اصل وجود که همواره برای هر کسی وجود دارد (معرفت‌شناسی، ص۳۹). • شرطی: برخی از اقسام علم حضوری، تنها در شرایطی خاص پدید می‌آیند؛ مانند لذتی که از حل یک معما حاصل می‌شود (معرفت‌شناسی، ص۳۹). • تفاوت شرایط: آن دسته از علوم حضوری که در شرایطی خاص پدید می‌آیند، از نظر عمومیت شرایط نیز با هم تفاوت دارند؛ برخی شرایط برای عموم مردم رخ می‌دهد، مانند تجربه شادی و ترس، و برخی دیگر عمومی نیست و برای افرادی خاص حاصل می‌شود، مانند حالات عارفان یا علم وحی پیامبر (معرفت‌شناسی، ص۳۹).

مبانی علم حضوری در معرفت حصولی

علم حضوری زیربنای اعتبار کامل برخی از تصدیقات حصولی است (معرفت‌شناسی، ص۴۴). تصدیقات حصولی به دو دستۀ بدیهی و نظری تقسیم می‌شود (معرفت‌شناسی، ص۴۴)؛ تصدیقات بدیهی، بدون ارجاع به تصدیقات دیگر (یا استنتاج از آنها) حاصل می‌شوند (معرفت‌شناسی، ص۴۴)، مستقیماً به علوم حضوری بازمی‌گردند (معرفت‌شناسی، ص۴۲) و خود به دو دستۀ اصلی تقسیم می‌شوند: 1. اولیات (تصدیقات بدیهی اولی): این تصدیقات بیانگر رابطۀ میان مفاهیم ذهنی هستند (معرفت‌شناسی، ص۴۲). برای تصدیق آنها تنها به تصور اجزای خود و علم حضوری به مفاهیم نیاز داریم (معرفت‌شناسی، ص۴۲). مطابقت اولیات با واقعیت، ناشی از اشراف حضوری به علم و معلوم است (معرفت‌شناسی، ص۴۲). 2. وجدانیات: این تصدیقات علاوه بر علم حضوری به مفاهیم، نیازمند علم حضوری به حالتی دیگر نیز هستند (معرفت‌شناسی، ص۴۲). وجدانیات بیانگر رابطۀ چیزی با مفاهیم ذهنی است که خود آن چیز، با علم حضوری یافت می‌شود (معرفت‌شناسی، ص۴۲). مطابقت وجدانیات با واقعیت، مستقیماً از طریق علم حضوری احراز می‌شود. تصدیق به گزارهٔ «من شاد هستم»، مثالی برای وجدانیات است (معرفت‌شناسی، ص۴۲). اعتبار تصدیقات نظری نیز در صورتی کامل و یقینی است که بتوان آن را با استدلال معتبر، به یک یا چند تصدیق بدیهی (که بر علم حضوری مبتنی است) ارجاع داد و اثبات کرد (معرفت‌شناسی، ص۴۴).

نقش در خداشناسی و انسان‌شناسی

اثبات نفس مجرد

علم حضوری، مبنای اصلی اثبات وجود ساحت مجرد در انسان است (انسان‌شناسی، ص۳۶). بدین ترتیب، استدلال عقلی بر تجرد نفس عمدتاً بر علم حضوری به «من» استوار است (انسان‌شناسی، ص۳۵): 1. علم به خود و تقسیم‌ناپذیری: انسان با علم حضوری، «من» خود را که امری تقسیم‌ناپذیر است، درک می‌کند (انسان‌شناسی، صص۳۵-۳۶). موجود تقسیم‌ناپذیر مجرد است، و در نتیجه «من» مجرد است (انسان‌شناسی، صص۳۵-۳۶). 2. ثبات هویت: ما با علم حضوری، هویت یگانه خود (من ثابت) را درک می‌کنیم (انسان‌شناسی، ص۳۵). با توجه به اینکه بدن انسان و سلول‌های آن در طول عمر دچار تغییر دائم می‌شوند، این ثبات هویت نشان می‌دهد که «من» (نفس) حقیقتی مجرد است (انسان‌شناسی، ص۳۵). 3. تجرد علم و ادراک: علم و ادراک نیز با علم حضوری درک می‌شوند (انسان‌شناسی، ص۳۹). علم فاقد امتداد و ابعاد مادی است و امر مجرد نمی‌تواند در امر مادی (جسم) حلول کند (انسان‌شناسی، ص۳۶). در نتیجه باید ساحتی مجرد در انسان وجود داشته باشد تا علم برای او حاصل شود (انسان‌شناسی، ص۳۶).

علم حضوری خداوند

علم خداوند به خود و غیرخود، ذاتی، کامل و حضوری است (خداشناسی، ص۷۰)؛ بر این اساس: • علم به خود: علم ذاتی خداوند به خود، حضوری، کامل و بی‌واسطه است و عین ذات اوست (خداشناسی، ص۷۰). • علم به غیر: علم ذاتی خداوند به غیرخود (پیش از خلق) و علم فعلی او (هنگام وجود آنها)، نیز حضوری و بی‌واسطه است (خداشناسی، صص۷۱-۷۲). • خداوند بصیر و سمیع خوانده می‌شود، اما برای علم به دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها نیازمند ابزار و وسایل نیست، بلکه به همه آنها علم حضوری و بی‌واسطه دارد (خداشناسی، ص۷۲).

کمال انسان و اخلاق

هر کسی خودش را با علم حضوری درک می‌کند، و به همین جهت، خودش را دوست دارد (فلسفۀ اخلاق، ص۳۸۵). گفته شده که بالاترین لذت هنگامی حاصل می‌شود که انسان به برترین کمالات دست یابد و آن را با علم حضوری کامل درک کند (فلسفۀ اخلاق، صص۴۰۱، ۴۴۱). این همان وصول به کمال نهایی (قرب الهی) است (فلسفۀ اخلاق، ص۴۴۱).

گرایش‌های فطری (سرشت)

برخی از شناخت‌های سرشتی و بنیادین انسان، از سنخ علم حضوری هستند (انسان‌شناسی، ص۶۳). علم حضوری به نفس خود، حالات درونی، و پیوند با خداوند، نوعی شناخت است که در سرشت آدمی نهاده شده است (انسان‌شناسی، صص۶۳، ۶۸). اختیار نیز با علم حضوری اثبات می‌شود؛ چنانکه هر کس مختار بودن خود را مستقیماً با علم حضوری درمی‌یابد (انسان‌شناسی، ص۶۴).

پاسخ به شبهات

خطاناپذیری علم حضوری به‌معنای اعتبار کامل تفسیرهایی نیست که از یافته‌های حضوری صورت می‌گیرد؛ زیرا آنچه در آن خطا رخ می‌دهد، استنباط، تفسیر و تعبیری نابجا از یافته‌های حضوری است که از سنخ علم حصولی است (معرفت‌شناسی، صص۵۴-۵۶). ۱. شبهه خطا دربارۀ خود (هویت) برخی خردمندان در ماهیت هویت (آیا جسم مادی است یا نفس ناطقه) اختلاف‌نظر دارند و ادعا می‌شود که علم حضوری انسان به خود، خطاپذیر است (معرفت‌شناسی، صص۴۹-۵۰). پاسخ: علم حضوری انسان به وجود خود، صرفاً مرتبۀ ضعیفی از هستی است که خطاناپذیر است (معرفت‌شناسی، ص۵۱)، اما این علم ضعیف، کامل نیست تا بتواند ویژگی‌های وجودی خود را به درستی تشخیص دهد (معرفت‌شناسی، صص۵۱، ۵۶). تفسیرها و دیدگاه‌های نادرست درباره ویژگی‌های وجودی خود، از سنخ علم حصولی، و خطاپذیر است (معرفت‌شناسی، ص۵۱). ۲. شبهه خطا دربارۀ حالات درونی ادعاهایی مانند گرسنگی کاذب یا اشتباه گرفتن احساسات درونی (مثلاً دقت با وسواس، یا درد با خارش شدید) مطرح می‌شود و ادعا این است که اگر این حالات با علم حضوری درک می‌شود، پس علم حضوری خطاپذیر است (معرفت‌شناسی، صص۴۹-۵۰). پاسخ: علم حضوری صرفاً حالت درونی را درک می‌کند و آن حالت (فی‌نفسه) خطاناپذیر است (معرفت‌شناسی، ص۵۲)، اما تفسیر اینکه این حالت درونی دقیقاً چیست (گرسنگی کاذب، وسواس، یا...)، یک قضاوت حصولی، و خطاپذیر است (معرفت‌شناسی، صص۵۲، ۵۶). همچنین، آنچه در علم حضوری درک می‌شود، اصل یافتن حالت درونی است و مواردی چون گرسنگی کاذب، تردید در حالت شک، یا اشتباه گرفتن دقت با وسواس، مربوط به تشخیص ماهیت حالت است که از طریق مفاهیم حصولی صورت می‌گیرد (معرفت‌شناسی، ص۵۲). ۳. شبهه خطا دربارۀ علم به مبدأ هستی از آنجا که برخی افراد وجود خدا را انکار می‌کنند، ادعا می‌شود که علم حضوری به مبدأ هستی نیز خطاپذیر است (معرفت‌شناسی، ص۵۰). پاسخ: علم حضوری اکثر افراد به مبدأ هستی (خدا) یک علم ضعیف است که صرفاً وابستگی وجودی انسان به موجود دیگر را نشان می‌دهد (معرفت‌شناسی، ص۵۴). این علم ضعیف در درک وابستگی، خطاناپذیر است (معرفت‌شناسی، ص۵۴)، اما این علم ضعیف کافی نیست تا بتواند ویژگی‌های مبدأ هستی را به‌درستی تشخیص دهد (معرفت‌شناسی، صص۵۴، ۵۶). بنابراین، انکار خدا (یا تفسیر نادرست ویژگی‌های او) از سنخ تفسیر و استنباط حصولی است و خطا در یافته حضوری رخ نداده است (معرفت‌شناسی، ص۵۴).

پانویس

  1. معرفت‌شناسی، ص۴۷
  2. معرفت‌شناسی، ص۴۷
  3. معرفت‌شناسی، ص۴۰
  4. معرفت‌شناسی، ص۴۱
  5. معرفت‌شناسی، ص۳۷
  6. معرفت‌شناسی، ص۳۶
  7. معرفت‌شناسی، ص۳۶
  8. معرفت‌شناسی، ص۳۷
  9. معرفت‌شناسی، ص۴۷
  10. معرفت‌شناسی، ص۴۷
  11. معرفت‌شناسی، صص۴۶، ۵۵، ۸۵، ۹۸
  12. معرفت‌شناسی، ص۴۷
  13. معرفت‌شناسی، ص۳۷
  14. معرفت‌شناسی، ص۳۸
  15. معرفت‌شناسی، ص۳۸
  16. انسان‌شناسی، ص۳۹
  17. معرفت‌شناسی، ص۳۸
  18. معرفت‌شناسی، ص۳۸
  19. معرفت‌شناسی، ص۳۸
  20. معرفت‌شناسی، ص۳۸
  21. معرفت‌شناسی، ص۳۹
  22. معرفت‌شناسی، ص۳۹